شخصیت محوری سریال نفس گرم زنی به نام ملیحه، سخنران مجالس مذهبی است که تا به حال چنین شخصیتی در سریالهای تلویزیونی به تصویر کشیده نشده بود. درباره ایده شکلگیری این سریال توضیح بدهید؟
ایده اصلی این سریال به ده سال گذشته برمیگردد که من روی موضوعی متمرکز شده بودم که متفاوت از آن چیزی است که در سریال نفس گرم میبینید. در این سریال با زندگی طبیعی افرادی مواجهایم که شخصیتهای خاص هستند و این افراد گروهی را مدیریت میکنند. حال ممکن است این مجلس مذهبی باشد یا مجلس غیرمذهبی و... به همین دلیل علاقهمند بودم به این حوزه و این نوع شخصیتها توجه کنم. البته این افراد جدا از جامعه نیستند که فکر کنند مشکلات فقط برای دیگران پیش میآید و خودشان درگیر هیچ مشکلی نخواهند شد. بنابراین شخصیت محوری زن قصه را بهعنوان یک سخنران مذهبی انتخاب کردیم که دستمایه ساخت یک کار دراماتیک شد.
چرا تولید این اثر ده سال به تعویق افتاد؟
گرچه ایده اصلی این سریال برای خودم بود، اما در طول این سالها شاهد تحولاتی در مجالس مذهبی بودیم و این مجالس نسبت به ده سال گذشته تغییر کرده است. به همین دلیل ترجیح دادم در این مدت کارهای دیگر بسازم. البته ایده اصلی این کار را برای ساخت یک فیلم سینمایی گذاشتم که در آینده آن را خواهم ساخت.
چرا با این که طرح اصلی قصه برای خودتان است، قبل از کلید زدن، فیلمنامه را خودتان ننوشتید و همزمان با پیش تولید از نویسندگان دیگری هم دعوت به همکاری کردید؟
زمانی که من درباره طرح این سریال با آقای رضوی، تهیهکننده صحبت کردم، برای نگارش فرصت مناسب داشتیم؛ اما مسئولان تلویزیون تصمیم گرفتند این سریال برای ماه رمضان امسال آماده شود، به همین دلیل ناخودآگاه درگیر یک سرعت ناخواسته شدیم. گرچه سریال ماه رمضان پخش نشد، اما بهدلیل تصمیمی که گرفته شده بود، من از طلا معتضدی دعوت کردم و موضوع را با او درمیان گذاشتم و بعد از مدتی هم آقای ترابنژاد به ما ملحق شد.
خودتان هم در نگارش دخالتی داشتید یا نه؟
بله، وقتی دوستان مینوشتند، خودم مجدد روی آن کار میکردم. ضمن اینکه قبل از ورود دوستان نویسنده به پروژه، مسیر داستان را از ابتدا تا انتها مشخص کرده بودم.
شخصیتهای زن در قصه نفس گرم رنگ و لعاب خودشان را دارند و تفکر و مشاغلشان با یکدیگر متفاوت است. چطور به این رنگآمیزی رسیدید؟
با توجه به این که قصه سریال نفس گرم زنانه است و شخصیتمحوری هم زنی به نام ملیحه بود، به همین دلیل از همان ابتدا روی دیگر خانمهای قصه هم فکر کرده بودم که هر یک از آنها چگونه باشند، چطور فکر و رفتار کنند و... میخواستم هر یک از زنان قصهها و مسائل خودشان را داشته باشند که جنسشان با دیگری متفاوت باشد. حال یکی از آنها نگاهشان به دنیا ساده و دیگری پیچیده و در طبقات اجتماعی گوناگونی باشند. در واقع علاقهای نداشتم که به شکل کلیشهای و گلدرشت به شخصیتهای زن بپردازم که حضور خانم معتضدی، نویسنده هم به این امر کمک کرد.
ولی شخصیت ملیحه میتوانست بیشتر از این خاکستری باشد؛ زیرا در بیشتر مواقع نگاه ملیحه به اتفاقات بد خیلی مثبت است. مثلا وقتی متوجه شد حاجمرتضی زن دوم داشته، فقط برای لحظاتی ناراحت شد و بعد خیلی راحت با این مساله کنار آمد. درحالی که در عالم واقعیت این طور نیست و زنها خیلی برنمیتابند همسرشان زن دوم گرفته باشد؟
به نظرم بهتر است کمی صبوری کنید و قضاوت زود هنگام نداشته باشید. شاید اگر مرتضی زنده بود، ملیحه این طور برخورد نمیکرد، اما چون فوت شده این طور راحت بخشیده است. راستش من این بخش قضیه را به عهده ذهنیت بینندگان گذاشتم که آنها خودشان را به جای ملیحه بگذارند و ببینند که در این مواقع اگر آنها بودند، چه کار میکردند؟ مسلما اگر هر زنی خدای ناکرده در این موقعیت قرار بگیرد، حتماً عکسالعمل متفاوت هم خواهد داشت.
در فضای این سریال مانند کارهای قبلیتان شاهد چالشهایی هستیم که در روابط آدمها به چشم میخورد. دلیل علاقهمندیتان به این موضوع چیست؟
همیشه دوست دارم به روابط آدمها و چالشهای میان آنها بپردازم، زیرا گاهی با پدیدههای سخت روبهرو میشویم که در ریشهیابی آن درمی یابیم منشأ آن یک عامل کوچک بوده است. ما در کشورمان شاهدیم که گاهی اتفاقات ساده تبدیل به موضوعات بغرنج و حتی بحران میشود. به نظرم این نوع اتفاقات قابلیت دراماتیک فراوانی دارد، به همین دلیل به این موضوع پرداختیم. در مجموع فضای سریال نفس گرم کمی تلخ است، اما تلاش کردم این سریال مانند یک شکلات تلخ هم دوستداشتنی و هم گزنده باشد. این تلخی باعث مایوسشدن مردم در روابط اجتماعیشان نمیشود؛ زیرا در نفس گرم به مسائل فراگیر جامعه میپردازیم تا مخاطب با شخصیتها بیشتر همذاتپنداری کند.
اما برخی منتقدان معتقدند که فضای تلخ سریال، مخاطب را اذیت میکند. شما نظرتان در این باره چیست؟
من فکر میکنم هر کاری با توجه به فرهنگ کشورمان ساخته میشود و توقع ما باید با توجه به جنس کار باشد. سریال نفس گرم هم مستثنا از این قاعده نیست. جنس این کار متفاوت است و نباید انتظار داشته باشیم با قصه بخندیم. مثلاً شما از برنامه خندوانه توقع دارید فقط بخندید و دوست ندارید از چیزهای ناراحتکننده حرف بزند. بنابراین ما در ابتدا باید بدانیم که جنس کار چیست و بعد از آن انتظار داشته باشیم.
به نظرم تعریف دوستان گاهی اشتباه است. برایتان مثالی دیگر میزنم. به عنوان نمونه شما وقتی راهی مجالس عزاداری میشوید، بعد از گریه کردن سبک میشوید و بعد از آن در شما یک شور جدید ایجاد میشود. ممکن است موضوع سریال نفس گرم هم تلخ باشد، اما من به دنبال این بودم که با طرح یک قصه که روایتگر زندگی چند خانواده است، به یک شور جدید میان مخاطبان برسم و این که خودشان را در موقعیت شخصیتهای قصه بگذارند و ببینند ریشه برخی مشکلات بزرگ شده امروز، چقدر کوچک و ساده بوده است.
ولی برخی معترض هستند که چرا شما مراسم تشییع را با این همه جزئیات نشان دادید؟
اتفاقا من این کار را هدفمند انجام دادم. صرف اینکه ما مسلمان هستیم و باید مراسم خاکسپاری را بدانیم، اما باید این را بدانیم گرچه از دست دادن عزیزی منجر به دلتنگیهایی میشود، اما همه ما مسافر هستیم و باید این واقعیت را قبول کنیم. ضمن اینکه ما در این سریال نشان میدهیم ملیحه مورد آزمایشهای مختلف قرار میگیرد. با نشان دادن جزئیات میخواستم بیننده درد و رنج ملیحه را کاملا درک کند و با آن همذاتپنداری کند. گرچه مردم علاقهمندند شبها که به خانه میآیند کارهایی را ببینند که به آنها آرامش و نشاط بدهد، اما این فرمول قطعی نیست، زیرا مخاطب برخی مواقع هم نیاز دارد، کارهایی ببیند که با همذاتپنداری و دیدن تلخیها در او شور تازهای ایجاد شود. با پیشرفت قصه، ملیحه را خواهید دید که وارد جریان جدیدی در داستان میشود، حتی مورد آزمونهای سختتر هم قرار میگیرد. همان طور که گفتهاند آدمهای بزرگ مورد آزمونهای سختتر هم قرار میگیرند.